کد خبر : 5032
تاریخ انتشار : سه شنبه 29 تیر 1400 - 12:00

پويا ناظرانفاقتصاددان:

راه برون رفت از تنگنا ها،جراحی اقتصاد با حذف مداخلات قیمتی

راه برون رفت از تنگنا ها،جراحی اقتصاد با حذف مداخلات قیمتی
مي‌گويند سر يك سه راهي هستيم يا برجام يا طرح‌هاي رياضتي و ركود و يا ونزوئلايي شدن ولي من مي‌خواهم بگويم راه چهارمي هم هست امروز تنگ‌ترين طنابي كه به گردن اقتصاد كشور افتاده مداخلات قيمتي است تنگ‌ترين طنابي آن چيزي است كه بيشتر از هر چيزي محدود كرده با باز كردن اين طناب كلي فضاي رشد و توسعه در اقتصاد كشور ايجاد مي‌شود كشور گلستان نمي‌شود اقتصاد كماكان اصلاحات بيشتري بعد از آن نياز خواهد داشت

آبان نیوز :پویا ناظر اقتصاددان در تحلیلی  صوتی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی  تصویر پیش روی ایران در دوران جدید را بررسی کرده و راهکار  اقتصادی برون رفت از این دوران سخت را  تعاملات دوجانبه برای دور زدن تحریمها می داند . آنچه درپی می آید نظرات این اقتصاددان است و لزوما به معنای تایید آن از سوی آبان نیوز نیست وصرفا برای آگاهی مخاطبین منتشر می شود.این طور گفته می‌شود که کشور بر یک سه راهی قرار گرفته یک راه توافق برجام است در پی این توافق اقتصاد کشور آرام می‌شود و اصلاحات ساختاری برای دولت بعد فراهم می‌شود راه دوم ریاضت اقتصادی است کسری بودجه امسال خیلی زیاد است کاهش کسری بودجه مستلزم سیاست‌های انقباضی شدید. البته چنین ریاضتی کشور را به رکود عمیقی هم می‌کشاند اگرنه در وین توافق کنیم و ریاضت اقتصادی اتخاذ کنیم فقط یک راه پیش روی ما است و آن راه سوم ونزوئلایی شدن. این سه راهی آینده ناامید کننده‌ای ترسیم می‌کند بخصوص به نظر نمی‌رسد که در وین توافقی خاصی حاصل بشود در این پست می‌خواهیم نتیجه بگیریم که راه چهارمی هم هست آسان نیست ولی به اقتصاد کشور خیلی کمک می‌کند خوبی‌اش این است که این راه چهارم هر روز اجتناب‌ناپذیرتر می‌شود در واقع هر چه زودتر این مسیر را انتخاب کنیم بهتر و آسان‌تر است در پی رسیدن به راه چهارم از وین شروع کنیم البته قبل از پرداختن به وین تاکید کنم که من هیچ دسترسی به اطلاعات محرمانه و پشت پرده مذاکرات وین ندارم آنچه در مورد وین می‌گویم بر مبنای شنیده‌ها از رسانه‌های خارجی و داخلی و تحلیل مصاحبه‌ها و برخی اطلاعاتی است که کارشناسان نزدیک به محافل  درز می‌دهند ارزیابی این است که پیشنهاد امریکا در وین با برجام سال ۹۴ فرق دارد قضیه برمی‌گردد به سوم مرداد ۱۳۹۶ روزی که ۹۹ درصد نماینده‌های مجلس امریکا به قانون کاتر رای دادند یک قانونی که مجلس امریکا تصویب شده که ۹۹ درصد نماینده‌ها با آن موافق بودند ۲ روز بعد این قانون با چنان رای در سنا هم تصویب می‌شود و ۱۱ مرداد ۹۶ روز قبل از مراسم تنفیذ حسن روحانی به عنوان رییس جمهور دولت دوازدهم قانون کاتسا با امضای ترامپ رسما اجرایی می‌شود در آن مقطع ترامپ شش ماه بود که رییس جمهور شده بود و هنوز رسما از برجام خارج نشده بود به موجب قانون کاتسا رییس جمهور امریکا موظف می‌شود تحریم‌هایی را علیه روسیه و کره شمالی وضع کند همین طور باید تحریم‌های برنامه موشکی ایران خریدهای نظامی ایران علیه سپاه همکاران خارجی سپاه و همین طور کسانی در ایران حقوق بشر را نقض می‌کنند وضع کند اما از طرف دیگر این قانون به رییس‌جمهور امریکا اجازه تعلیق موقت این تحریم‌ها را هم می‌دهد تاکید کنم بر کلمه موقت چون بعدا مهم می‌شود برسیم تا زمستان سال ۹۹ بایدنت رییس‌جمهور شده و تیم بایدنت مشغول طراحی سیاست‌ خارجی در قبال ایران هستند به این نتیجه می‌رسند چون ایران خواهان پیوستن امریکا به برجام است با وعده دادن قصدشان برای بازگشت به برجام می‌توانند ایران را وادار به مذاکره بر سر توافقی بکنند یعنی توافقی که نسبت به برجام ۹۴ هم محدودیت‌های سفت و سختی را بر ایران وضع کند و همین محدودیت‌ها را برای مدت طولانی‌تری وضع کند در طول بهار سال ۱۴۰۰ شش دور مذاکره در وین صورت می‌گیرد ایران خواهان برداشته شدن همه تحریمهای که در دولت ترامپ وضع شده دولت بایدنت به برداشتن خیلی از تحریم‌ها رضایت می‌دهد ولی می‌گوید برخی تحریم‌ها ارتباطی با برنامه هسته‌ای نداشته و لذا آنها را مشمول توافق وین نمی‌داند یکی از تحریم‌هایی که مذاکره‌کننده امریکا می‌گویند با توافق لغو نخواهد شد تحریم‌های کاتسا است کاتسا لغو نخواهد شد چون از طرفی اشاره‌ای به برنامه هسته‌ای ایران ندارد و از طرف دیگر چون نمی‌توانند کاریش کنند که مصوبه کنگره است منتهی تحریم‌های کاتسا آنقدر سختگیرانه هست که با وجود آنها در کنار بقیه تحریم‌های که لغو نخواهد شد توافق وین نفع عملی برای کشور نخواهد داشت طرف امریکایی می‌گوید بایدنت اگر بخواهد نمی‌تواند کنگره را مجاب به لغو قانون کاتسا بکند در فیلم‌ آژانس شیشه‌ای آن صحنه‌ای که حاجی عباس را روی کولش می‌گیرد می‌آورد سوار بنزی که منتظرشان بود می کند را یادتان هست حاجی به راننده می‌گوید راه بیفت راننده دست‌‌های خالیش را بالا می‌آورد و می‌گوید من سوییچ ندارم این هم همان است مذاکره‌کننده امریکایی می‌گوید در مورد کاتسا اختیاری نداریم اما یادتان است دیدیم قانون کاتسا اختیار لغو موقت تحریم‌ها را به رییس‌جمهور می‌دهد بایدنت هم حاضر شده در چارچوب توافق وین برخی تحریم‌ها کاتسا را چند ماه لغو کند و بعد این لغو را چند ماه چند ماه تمدید کند این که خوب است پس مشکل چیست؟ یک مشکل این است که در شرایطی که لغو تحریم‌ها چند ماه یک بار انجام می‌شود هیچ شرکت خارجی حاضر به سرمایه‌گذاری در ایران نمی‌شود چون آینده نامطمئن است علاوه بر آن هیچ پالایشگاه بزرگی هم حاضر نمی‌شود سیستم پالایشی را به خاطر چند ماه با نفت ایران تنظیم کند اما به نسبت این مشکل کوچیکه است مشکل بزرگ‌تر این است که شش ماه دیگر برویم سراغ امریکا و تمدید لغو تحریم‌ها را بخواهیم امریکا خواسته‌های جدیدی مطرح می‌کند به قول وزیر خارجه امریکا و البته این از زبان مشاور امنیت ملی رییس‌جمهور امریکا هم شنیدیم هدف کنونی امریکا این است که برنامه هسته‌ای ایران را بکند در قوطی ولی شش ماه دیگر که تمدید لغو تحریم‌های کاتسا را خواستار بشویم بایدنت می‌گوید حالا بنشینید در برنامه‌های موشکی هم صحبت کنیم برنامه موشکی را که کرد در قوطی شش ماه بعد می‌گوید در مورد حضور برون مرزی هم صحبت کنیم شش ماه بعدتر می‌گوید در مورد حقوق بشر هم صحبت کنیم و اگر فکر می‌کنید ورود امریکا به این مقولات منجر به بهبود حقوق بشر در کشور می‌شود نگاهی به وضعیت کنونی افغانستان بندازید ایران مشکلات حقوق بشری دارد ولی این مشکلات باید در داخل و توسط خود مردم حل بشود اگر نه امریکایی‌ها بعد از چند دوره مذاکره خوب که همه چیز را کردند در قوطی به قول خودشان کارشان تمام می‌شود و ایران را در وضعی مثل افغانستان امروز رها می‌کنند می‌روند یادآوری بکنم که مذاکرات وین محرمانه است و من دسترسی به اطلاعات پشت پرده ندارم. اما اگر آن اطلاعاتی که در مورد پیشنهاد امریکا در وین به دستم رسیده درست باشد آنچه پیش روی ایران گذاشته‌اند پای عمل زمین تا آسمان با برجام سال ۹۴ فرق دارد به خاطر همین تفاوت بین پیشنهادات وین و برجام سال ۹۴ هم هست که ایران به غنی‌سازی ۶۰ درصدی قطع دسترسی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سایت‌های هسته‌ای و تولید فلز اورانیوم روی آورده ایران می‌خواهد به کنگره امریکا فشار بیاورد تا آنها قانون کاتسا را لغو کنند علت این که هنوز تاریخ برای دور هفتم مذاکرات وین تعیین نشده این است که ایران می‌خواهد با تجمیع اورانیوم غنی شده و عدم ابراز تمایل بر آغاز دور هفتم امریکا را مضطرب و مستاصل کند به این امید که کنگره قانونی تصویب کند که بخش ایرانی کاتسا را لغو کند. اما علت این که امریکا تا الان نگرانی از خودش بروز نداده این است که از دید امریکا غنی‌سازی ۷/۳ درصدی در ایران توام با تلاش ایران برای دور زدن تحریم‌ها و صادرات نفت مشکل امریکا بود و آن وضعیتی بود که تا پیش از این داشتیم ولی غنی‌سازی ۶۰ درصدی آن هم بدون نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دیگر فقط مشکل امریکا نیست بلکه حالا مشکل اروپا، روسیه و چین هم هست این یعنی می‌شود اجماع درست کرد این است که حرکت بعدی امریکا اصرار به آغاز دور هفتم مذاکرات وین نخواهد بود حرکت بعدی امریکا در شورای امنیت سازمان ملل و در جهت قرار دادن ایران ذیل فصل هفتم خواهد بود همین طور که می‌بینید گره کوری شده مذاکرات وین دیر یا زود محکوم به شکست است ممکن است این مذاکرات در دور هفتم شکست نخوره ممکن است ایران دور هفتم را شروع کند پیشنهادات جدیدی مطرح کند توپ را بیندازد در زمین امریکا یکی دو ماه دیگر هم زمان بخرد اما چه در دور هفتم چه دور هشتم یا نهم این ریسک خیلی جدی وجود دارد که دیر یا زود مذاکرات وین شکست بخورد حتی اگر توافقی هم شکل بگیرد با توجه به آنچه که گفتم بعید این توافق دوام بیاورد شاید بشود گفت مذاکراتی که سال ۱۴۰۰ در وین صورت گرفت در واقع مرداد سال ۹۶ شکست خورد اما آخر مگر ایران می‌تواند بدون برجام ادامه بدهد با این وضع کسری بودجه، گرانی، کمبود، و حالا قطعی برق کشور نمی‌شود بدون برجام اداره کرد مجبورند توافق کنند. ببینید برجام سال ۹۴ روی میز نیست متوجه چالش‌های اقتصادی کشور هستم همه هستیم اما چی بگویم که چنان گزینه‌ای در وین پیش روی کشور قرار داده نشد که حالا نظام بخواهد بپذیرد یا نپذیرد انتخابی در کار نیست البته نظام دارد تلاش می‌کند برجام ۹۴ را زنده کند ولی خوب تنها ابزاری که برای زنده کردن برجام ۹۴ دارد غنی‌سازی ۶۰ درصدی و قطع دسترسی ناظران آژانس است مثل زنده کردن بیمار ایست قلبی با شوک برق است واقعیت این است که برجام ۹۴ مرده است پس یعنی تمام است دیگر ونزوئلایی شدیم رفت. می‌خواهم در مورد همین صحبت کنیم یک لحظه فکر کنیم برجام ۹۴ پیش روی ما بود مگر برجام ۹۴ چی بود چرا در پی برجام ۹۴ هیچ اصلاح ساختاری در اقتصاد کشور صورت نگرفت صد البته بخشی برمی‌گردد به اینکه بی‌کفایت‌ترین دولت تاریخمان را داشتیم اما برجام هم ماهیتا یک مسکن بود نه درمان دردهای اقتصادی کشور. برجام پاسخی بود به این سوال که چقدر هسته‌ای بدهیم تا دلارهای نفتی را بگیریم نتیجه‌اش شد یک سند امنیتی ناپایدار البته دو سالی خاصیت تسکینی قوی داشت منتهی هیچ دردی از دردهای کشور درمان نکرد. مسکن به خودی خود بد نیست برای بیمار با جنبه و با ظرفیت مسکن فرصتی ایجاد می‌کند تا بیمار مقدمات جراحی حتی نقاهت بعد از جراحی را فراهم کند و آماده درمان بشود اما یک بیمار بی‌جنبه به آن مسکن معتاد می‌شود در نئشگی فرو می‌رود و درمان را عقب می‌اندازد. سال ۹۴ ما آن بیمار بی‌جنبه بودیم و برجام شد آن مسکن تخدیرکننده. سال ۱۴۰۰ هم که رفتیم وین باز هم همین سوال را طرح کردیم رفتیم گفتیم چقدر هسته‌ای بدهیم تا دلار نفتی بگیریم این بار مسکن جلوی ما گذاشتند هم ضعیف‌تر است هم اثرش چند ماه بیشتر دوام ندارد و هم باید چند ماه یک بار برویم یک چیز دیگر هم بدهیم تا دوز بعدی مسکن را بگیریم با این وضع کار پیش نمی‌رود این جوری اقتصاد ساخته نمی‌شود از همان اول سوال ما باید این می‌بود که چه کار کنیم تا بخش خصوصی ما بتواند با حداقل هزینه در صحنه تجارت بین‌المللی حضور داشته باشد و به زنجیره تولید ارزش جهانی بپیوندد. این که چقدر هسته‌ای بدهیم تا ارز نفتی بگیریم یک سوال حداقلی بود و نتیجه‌اش یک مسکن ناپایدار. اما اگر از خودمان بپرسیم چه کار کنیم بخش خصوصی ما با حداقل هزینه وارد تجارت بین‌المللی بشود و به زنجیره تولید ارزش جهانی بپیوندد بعد به جواب مبسوط‌تری می‌رسیم. طبعا تجارت بین‌المللی بدون امریکا نمی‌شود اما صرفا با امریکا هم نمی‌شود علاوه بر آن بدون چین نمی‌شود صرفا با چین هم نمی‌شود اگر هدف را زنجیره تولید ارزش جهانی تعریف می‌کردیم می‌رفتیم در صد کشور دنیا را می‌زدیم می‌گفتیم می‌خواهیم با شما تفاهم‌نامه ۲۵ ساله امضا کنیم ۹۵ کشور رد می‌کردند ولی همان‌طور که چین حاضر به امضای چنین تفاهم‌نامه‌ای شد ۴ تا کشور دیگر هم راضی می‌شدند هر بیزینس‌منی که خواسته محصولی بفروشد می‌داند باید صدها تلفن زد و دیدار انجام داد تا به چند قرارداد برسد ولی همان بیزینس‌من می‌داند که با بستن هر قرارداد، قرارداد بعدی راحت‌تر می‌شود وقتی با ۱۰ کشور تفاهم‌نامه بلندمدت داشته باشیم یازدهمی آسان‌تر می‌شود اینکه با چین قرارداد ۲۵ ساله بستیم اشکال نداشت اشکال کارمان این بود که فقط با چین قرارداد ۲۵ ساله بستیم چرا با ۱۰ کشور دیگر قرارداد نداریم چرا خروجی ۸ سال دیپلماسی ما فقط ۲ قرارداد بود برجام و چین. چرا ۲۰ تا قرارداد دیگر نداشتیم اگر دنبال پیوستن به زنجیره تولید ارزش جهانی بودیم به جای نه شرقی نه غربی شعارمان می‌شد هم شرقی هم غربی. یعنی هم با شرقی مذاکره می‌کنیم هم با غربی. هم با دور هم با همسایه نزدیک. از قضا استقلال یک کشور هم در تعامل با همه دنیا حاصل می‌شود همین که رابطه با یکی دو کشور متخاصم مانع بشود کشور در سرازیری انزوا قرار می‌گیرد و هیچ چیزی به اندازه انزوا استقلال و عزت یک کشور را خدشه‌دار نمی‌کند. کشوری که با همه دنیا تعامل دارد می‌تواند کشورهای مختلف را در موازنه با هم قرار بدهد و همین موازنه است که بر استقلال لازم است نه شرقی نه غربی و سایر شعارهای ضد امپریالیستی ۴۰ سال پیش در عمل از کشور ما یک کشور منزوی و وابسته ساخته است وابسته به رای چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل. رایی که خیلی هم گران برایمان درمی‌آید باید این قالب را بشکنیم و بیرون بیاییم به دیپلماسی فعال رو بیاوریم دیپلماسی فعال یعنی باید در همه کشورها را بزنیم و البته هر سال ۹۰ درصد این درها به روی دیپلماسی ما باز نخواهد شد اشکال ندارد همان ۱۰ درصدی که باز می‌شود به مرور زمان کار را برای ما دیپلماسی فعال راحت‌تر می‌کند اگر از خودمان می‌پرسیدیم چه جوری به زنجیره تولید ارزش جهانی بپیوندیم وقتی با اف‌ای‌تی‌اف مواجه شدیم دیگر تکلیفمان کاملا معلوم می‌بود دست کم در کلیاتش بحث نمی‌داشتیم حل و فصل جزییات فنی‌اش را هم به کارشناسان فنی این کار می‌سپردیم تا با کمترین هزینه و بیشترین منافع ملی مساله را پیگیری کنند و حل و فصل کنند. البته حتی اگر امروز امریکا همه تحریم‌های کشور را لغو می‌کرد و مسائل با اف‌ای‌تی‌اف هم حل می‌کردیم باز بانک‌های ما نمی‌توانستند با بانک‌های بزرگ کار کنند علتش این است که مقررات بانکی که بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ وضع شد بانک‌ها را موظف می‌کند که  کانترپاری ریسک خودشان را ارزیابی و گزارش کنند یعنی با هر بانکی که کار می‌کنند باید ریسک بانک طرف حسابشان را بتوانند به ناظر خودشان گزارش بدهند برای این کار لازم است که بانکی که با آن کار می‌کنند از استانداردهای حسابداری روز استفاده کند. استانداردهای حسابداری بانک‌های ما ۴۰، ۵۰ سال از بقیه دنیا عقب است اگر از خودمان می‌پرسیدم چه جوری به زنجیره تولید ارزش جهانی بپیوندیم نظام بانکی را به روز می‌کردیم ما در کشور بانک نداریم یک نهاد مالی هشل هف داریم نه حسابداری‌اش درست است نه حاکمیت شرکتی‌اش درست است نه عقود مورد استفاده‌اش تناسبی دارد یک چیز من‌درآوردی ناکارا داریم یک سیستم پانزی فاسد که سردرش تابلوی بانک زدیم در نظر بقیه دنیا این نهاد هیچ شباهتی به بانک به آن مفهومی که امروز بقیه دنیا می‌شناسند ندارد اگر از دنیا چیزی بیش از صرفا دلار نفتی بخواهیم باید نظام بانکی را اصلاح کنیم البته برقراری یک دیپلماسی فعال با همه دنیا سخت است قضیه اف‌ای‌تی‌اف که خوب دیگر بیخود و بی‌جهت گره کوری شده اصلاح نظام بانکی که نیازمند تخصص‌هایی است که اصلا در کشور نداریم فعلا. اما به فرض همین امروز با همه کشورهای دنیا تفاهم تجاری می‌داشتیم اف‌ای‌تی‌اف حل بود نظام بانکی هم دست‌کم در سطح یک کشور در حال توسعه می‌بود باز یک گیر خیلی جدی برای پیوستن به زنجیره تولید ارزش جهانی می‌داشتیم و آن هم مداخلات قیمتی است. مثلا در کشور ما دولت در قیمت گازی که صنایع می‌سوزانند مداخله می‌کند صنعتی که گاز می‌سوزاند مثلا فولاد مثلا پتروشیمی گاز را به یک بیستم قیمت می‌خرد وقتی جنسش را صادر می‌کند در واقع دارد گاز رو همراه با ارزش افزوده که ایجاد کرده صادر می‌کند منتهی عوض اینکه پول گاز را به مردم بدهد عواید گاز را به عنوان سود خودش در صورت‌های مالی شرکت ثبت می‌کند گازی که قرار بود ملی باشد مال مردم باشد می شود مال سهامداران آن شرکت. کشوری که ارزش چند نرخی است گازوییل و برقش یارانه‌ای است و در قیمت محصولات مصرفی هم می‌خواهد مداخله کند نمی‌تواند به زنجیره تولید ارزش جهانی بپیوندد. چون بازارهای جهانی قیمت خودش را دارد وقتی به بازارهای جهانی بپیوندیم ناگزیریم قیمت‌های جهانی را هم بپذیریم اما حذف مداخلات قیمتی پذیرفتن قیمت‌های جهانی اتفاقا برای اقتصاد ما خیلی مفید است. به شغل خودتان فکر کنید حتما در یک شرکت کار می‌کنید اگر دولت برای محصولی که شرکت شما می‌فروشد قیمت تعیین می‌کرد قیمتی که یک دهم قیمت کنونی است چه کار می‌کردید طبعا تولید را کاهش می‌دادید و سرمایه‌گذاری جدید هم نمی‌کردید اما از طرفی تقاضا برای محصولتان زیاد می‌شد چون حالا خیلی ارزان بود یعنی هم کمبود ایجاد می‌شد هم صف ایجاد می‌شد هم تجهیزاتتان به مرور فرسوده و کهنه می‌شد بعد آنهایی هم که محصول شما را با قیمت مصوب دولتی می‌خریدند یا قاچاق می‌کردند خارج کشور می‌فروختند یا در بازار سیاه می‌فروختند و رانت به جیب می‌زدند کمبود، صف، فرسودگی قاچاق رانت اینها در اقتصاد ما مفاهیم آشنایی شده‌اند هر جا نگاه می‌کنیم کمبود، صف، فرسودگی، قاچاق، رانت اینها را می‌بینیم چرا چون هر جا نگاه کنیم دولت در قیمت‌ها مداخله کرده کارمند دولتی که درکی از سختی‌های تولید و نیازهای بازار ندارد برای محصول دیگران قیمت تعیین کرده نتیجه شده کمبود، صف، فرسودگی، قاچاق و رانت. چرا برق قطع می‌شود به خاطر فرسودگی نیروگاه‌ها و شبکه توزیع. فرسودگی خودش معلول است معلول مداخلات قیمتی چرا برق قطع می‌شود، قطع برق یعنی کمبود اگر قیمت‌ برق واقعی بود عرضه و تقاضا متعادل می‌شد کمبود به خاطر این است که عرضه و تقاضا در تعادل نیست عرضه و تقاضا در تعادل نیست چون قیمت‌ دولتی تعیین شده است. اگر قیمت برق واقعی بود قطعی برق بی‌معنی می‌بود چرا بیت‌کوین ماین می‌شود بیت‌کوین ماین کردن قاچاق برق به خارج از کشور و به جیب زدن پولش است. سود ماین کردن بیت‌کوین پول نفت و گازه است همان نفت و گاز ملی. نفت و گازی که قرار بود ملی باشد ولی حالا رانتی شده. رانت ماینر، رانت قاچاقچی بنزین، رانت قاچاقچی گازوییل، رانت قاچاقچی برق. برویم سراغ کالاهای اساسی هر کیلوم مرغ وارداتی حدودا دو دلار است مرغ کالای اساسی است با ارز ۴۲۰۰ وارد می‌شود با دلار ۴۲۰۰ مرغ می‌شود کیلویی ۸ هزار و ۵۰۰ یعنی در مغازه مرغ باید نهایتا کیلویی ۱۰ تومان به دست مصرف‌کننده برسد با دلار ۲۵ هزار تومانی مرغ می‌شود کیلویی ۵۰ هزار تومان آن کیلویی ۴۰ هزار تومان اختلاف این دو نرخ یارانه‌ای است که قرار بود گیر مصرف‌کننده بیایید هر میزان مازاد بر کیلویی ۱۰ هزار تومان که پول مرغ دادید یارانه‌ای بوده که تبدیل به رانت شده و گیر یک دلال آمده آن هم دلال به معنی بازاری معمولی نه دلال به معنی یک شخص خاص با روابط خاص با قدرت‌های خاص. برای بازار مرغ دو تا گزینه داریم یک گزینه همین وضع کنونی است یک گزینه دیگر این است که قیمت مرغ در بازار کیلویی ۵۰ هزار تومان باشد ولی دولت آن یارانه‌ای کیلویی ۴۰ هزار تومان نقدا به شما بپردازد کدام را ترجیح می‌دهید. مرغ کیلویی ۵۰ هزار تومان با ۴۰ هزار تومان پول نقد یا همین وضع فعلی را. هیچ کدام پول نقد نمی‌خواهیم ما مدیریت کارامد دولتی می‌خواهیم که بتواند توزیع مرغ و مدیریت کند تا مرغ همان کیلویی ۱۰ هزار تومان برسد به دست مردم. مدیریت کارامد دولتی سرابی بیش نیست تصور می‌کنید مدیران دولت‌های سوییس و امریکا خیلی کارآمد هستند هر کارآمدی که دارند در این است که می‌دانند چه کاری نمی‌توانند بکنند می‌دانند بازار چند نرخی ارز را نمی‌توانند مدیریت کنند برای همین هیچ وقت نمی‌شنوید رییس‌جمهور امریکا نرخ برابری برای یورو به دلار تعیین کند کارآمدی از این است که می‌دانند نمی‌توانند بر شبکه توزیع گوشت و مرغ نظارت کنند لذا برای کالاهای اساسی قیمت تعیین نمی‌کنند و به بازار می‌سپارند نتیجه‌اش بازار ارز باثبات می‌شود کالای اساسی که موجود است هیچ وقت کمبود نیست و اتفاقا می‌شود قیمت های باثبات. مسوولان دولت شوروی اتفاقا فکر می‌کردند می‌توانند قیمت تعیین کنند و بر توزیع نظارت کنند آخر کار شوروی را دیدیم. مسوولان چینی همان دهه ۸۰ گوشی دستشان آمد و از ۴۰ سال پیش یواش یواش مداخله قیمتی را کنار گذاشتند اما ما ۴۰ سال است به دنبال سراب مدیریت کارآمد دولتی می‌دویم. و تشنه‌تر و خسته‌تر و درمانده‌تر می‌شویم و جالب اینکه از این سراب قطع امید نمی‌کنیم هیچ مسوول دولتی در هیچ کشوری در هیچ ساختار سیاسی و در هیچ مقطعی از تاریخ تا حالا نتوانسته مسوولیت قیمت‌گذاری و توزیع کالا را بپذیرد و کارآمد باشد هیچ کس، هیچ جای دنیا هیچ مقطع تاریخی چالش‌تان می‌کنم یک نمونه پیدا کنید مدیریت کارآمد دولتی به معنی قیمت‌گذاری و نظارت بر توزیع یک سراب است دولت باید در نقش داور بازی اقتصاد قرار بگیرد نه اینکه خودش پا به توپ بشود و تازه به بقیه بازیکنان بگوید چه کار کنند که اگر آن کار را کرد نتیجه‌اش ناکارآمدی است. همین که بساط قیمت‌گذاری در کشور ما جمع بشود چند تا اتفاق می‌افتد اول قاچاق بی‌معنی می‌شود چون قیمت همه چیز در سطح هزینه – فرصت صادراتی قرار می‌گیرد. دوما کمبود و صف بی‌معنی می‌شود چون عرضه و تقاضا در تعادل قرار می‌گیرد سوما به تدریج سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و ماشین‌آلات صورت می‌گیرد و ظرف چند سال فرسودگی جای خودش را به نوسازی می‌دهد از شبکه برق تا کارگاه‌های تولیدی نو می‌شوند چهارما و از همه مهم‌تر کیفیت حکمرانی بهبود پیدا می‌کند چون اصلی‌ترین منشا توزیع رانت کشور قطع شده است با خشک شدن اصلی‌ترین کانال تغذیه رانت‌خورها شبکه‌های رانتی کشور تضعیف می‌شوند از بین نمی‌روند ولی تضعیف می‌شوند و همین به بهبود کیفیت حکمرانی کشور منجر می‌شود در اینجا دیگر دولت می‌رود تا نقش خودش به عنوان داور مسابقه اقتصاد را بپذیرد نقشی که اتفاقا می‌تواند خوب ایفا کند وضع اقتصاد کشور خراب است. خیلی خراب است. لازم نیست بگویم چقدر. بهتر از من می‌دانید امیدها به وین است تا با دلارهای نفتی اقتصاد بتواند نفس بکشد ولی دلارهای نفتی دردی از اقتصاد کشور درمان نمی‌کند فقط با یک رفاه گذرا دردها تسکین می‌دهد و کشور را تخدیر می‌کند خوب یا بد به هر حال برجام سال ۹۴ روی میز نیست. همواره منتقد سیاست‌ خارجی ۴۰ کشور بوده‌ام قبلا در این مورد پست‌هایی گذاشته‌ام بعد از این هم به نقد سیاست خارجی کشور خواهم پرداخت اما یک لحظه از ۴۰ سال تصمیات اشتباه در سیاست خارجی که امروز سیاست خارجی کشور را در انتهای این بن‌بست قرار داده بگذریم و وضعیت امروز را به عنوان یک واقعیت عینی که هست بپذیریم باید بگویم امروز در وین کاری دیگر از دستمان برنمی‌آید نفعی نمی‌شود برد نظام انتخابی ندارد. امریکا کشور را گوشه رینگ گیر آورده و پیوسته می‌زند از ژست‌های پشت بلندگو بگذرید قصدی برای بده و بستان ندارد قصد امریکا فقط بستان است بده در کار نیست اما اینکه روابط خارجی ما ته یک بن‌بست است دلایل متعددی دارد یکی این است که در ۱۰ سال گذشته سوال این بود چقدر هسته‌ای بدهیم تا دلار نفتی بگیریم این سوال حداقلی نمی‌توانست ما را به چیزی جز مسکن ناپایدار برساند سوال را باید عوض کرد سوال باید این باشد که چکار کنیم که بخش خصوصی ما بتواند با حداقل هزینه در صحنه تجارت بین‌المللی حضور داشته باشد و به زنجیره تولید ارزش جهانی بپیونددد. پاسخ به این سوال مستلزم یک دیپلماسی فعال است همین طور مستلزم تعامل با نهادهای بین‌المللی و اصلاح نظام بانکی است اینها کارهای سختی است ولی دیر یا زود باید سراغشان برویم اما امروز هیچ کاری واجب‌تر از پروژه حذف مداخلات قیمتی نیست پروژه‌ای که می‌شود ظرف سه چهار سال تکمیلش کرد در ابتدای بحث گفتم می‌گویند سر یک سه راهی هستیم یا برجام یا طرح‌های ریاضتی و رکود و یا ونزوئلایی شدن ولی من می‌خواهم بگویم راه چهارمی هم هست امروز تنگ‌ترین طنابی که به گردن اقتصاد کشور افتاده مداخلات قیمتی است تنگ‌ترین طنابی آن چیزی است که بیشتر از هر چیزی محدود کرده با باز کردن این طناب کلی فضای رشد و توسعه در اقتصاد کشور ایجاد می‌شود کشور گلستان نمی‌شود اقتصاد کماکان اصلاحات بیشتری بعد از آن نیاز خواهد داشت اما امروز و حتی در ۳، ۴ سال آینده هیچ پروژه‌ای نیست حتی برجام که به اندازه حذف مداخلات قیمتی بتواند به رشد و توسعه اقتصاد کشور به کاهش قاچاق و رانت و به نو شدن فرسودگی‌های کشور منجر بشود می‌گویند سه تا راه بیشتر پیش روی کشور نیست یا برجام، یا ریاضت اقتصادی و یا ونزوئلایی شدن. به نظر نمی‌رسد مسیر برجام جلوی ما باز باشد ولی اگر بود هم یک مسکن می‌بود. ریاضت اقتصادی که به رکود و تشدید فقر منجر خواهد شد اما ونزوئلایی شدن هنوز سرنوشت محتوم کشور نیست راه چهارمی هم هست و آن حذف مداخلات قیمتی دولت است حذف مداخلات قیمتی از آن جراحی‌های اساسی اقتصاد است و البته مثل هر جراحی دردناک و ترسناک. ولی جراحی که تمام بشود یک اقتصاد سالم‌تر خواهیم داشت یک اقتصادی که در مسیر رشد قرار می‌گیرد اقتصادی که رانت در آن خیلی کم شده اقتصادی که قاچاق و کمبود دیگر معنی ندارد اقتصادی که برق قطع نمی‌شود مرغ صفی نیست

امتیاز شما

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.